جدول جو
جدول جو

معنی تار کلی - جستجوی لغت در جدول جو

تار کلی
نام قله ای در سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تاریکی
تصویر تاریکی
تیرگی، سیاهی، ظلمت، جای تاریک، کنایه از پیچیدگی، کنایه از گمراهی، کنایه از ناراحتی، افسردگی
فرهنگ فارسی عمید
قریه ای است که بفاصله 12500 گزی جنوب مشرق فیض آباد واقع و مربوط به حکومت اعلی بدخشان و متصل به جاده است. این ده بین خط 70 درجه و 41 دقیقه و 43 ثانیۀ طول البلد شرقی و خط 34 درجه و 37 دقیقه و 52 ثانیۀ عرض البلد شمالی قرار دارد. (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2)
لغت نامه دهخدا
(تارْ را)
نام دیگر آن چوقه. جزیره ای بر ساحل شرقی سیبریه در نزدیکی مصب رود آمور و بوسیلۀ بغاز لاپروزه از جزایر ژاپن که در جنوب قرار دارد جدا می شود. این جزیره تابع دولت روسیه و به ایالت ’ساحل’ ملحق می باشد. شغل عمده مردم آنجا صید ماهی است. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(تُ کَ)
ده مخروبه ای است از بخش اترک شهرستان گنبدقابوس که در 6هزارگزی شمال داشلی برون و بر کنار رود خانه اترک، نزدیک مرز ایران و شوروی سابق قرار دارد. قبل از وقایع شهریور عده ای در آنجا ساکن بودند و فعلاً در نواحی مختلف دشت متفرقند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تار کاری
تصویر تار کاری
زری بافی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار کنی
تصویر کار کنی
عمل و کیفیت کار کن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مار شکلی
تصویر مار شکلی
مار کرپی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تار کش
تصویر تار کش
مفتول کش
فرهنگ لغت هوشیار
تیرگی سیاهی ظلمت، گرفتگی در هم فرو رفتن خطوط چهره بر اثر خشم و غم خشمگین شدن، جهل نادانی بی خبری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاریکی
تصویر تاریکی
تیرگی، سیاهی، گرفتگی چهره در اثر خشم یا اندوه، جهل، نادانی، بی خبری، آشفتگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاریکی
تصویر تاریکی
ظلمات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تاریکی
تصویر تاریکی
Bleakness, Darkness, Gloominess, Murkiness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
سوراخ های غار مانند داخل کوه ها که در گذشته به عنوان پناهگاه.، نام مجموعه غارهایی است که در پرتگاه ها و دره ها از کوه کاروان
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع لیتکوه آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان میان رود
فرهنگ گویش مازندرانی
لانه ی پرندگان که بر روی درختان ساخته شود
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در منطقه ی میخساز نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
سواری چهار نفره، چهار ترک
فرهنگ گویش مازندرانی
لانه خارپشت
فرهنگ گویش مازندرانی
لان های که پرندگان بر تنه ی درختان سازند
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در لفور سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
زنگی بزرگی که بر گردن گاو آویزند
فرهنگ گویش مازندرانی
ظرف سفالی یا فلزی کوچک که در موارد گوناگون مورد استفاده
فرهنگ گویش مازندرانی
قسمتی از جنگل که درختان آن بریده شده باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی جنگلی در حومه نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از مراتع نشتای شهر عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع کالج نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع اسفیورد شوراب ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از تاریکی
تصویر تاریکی
уныние , тьма , мрак
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تاریکی
تصویر تاریکی
Tristesse, Dunkelheit, Trübsinnigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تاریکی
تصویر تاریکی
сум , темрява , похмурість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تاریکی
تصویر تاریکی
smutek, ciemność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تاریکی
تصویر تاریکی
荒凉 , 黑暗 , 阴沉
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تاریکی
تصویر تاریکی
desolação, escuridão, melancolia
دیکشنری فارسی به پرتغالی